به گزارش خبرنگار اجتماعی پایگاه خبری تحلیلی «سپاس خبر» پس از تکاپوی نیاز بوشهر به بیمارستانی که زمینه درمان بیماران را رفع کند، ساخت بیمارستان بوشهر در 30 ژانویه ۱۹۱۸ کلید خورد و معامله زمین بیمارستان بهوسیله گروه موسس ایرانی – پریتانیایی نائب نماینده بریتانیا از حکومت هندوستان بلغ ۳۰ هزار ریال برای کمک به ساخت یمارستان و مبلغ ۱۶ هزار ریال برای تهیه تجهیزات پزشکی را تقاضا کرد.
در ژانویه ۱۹۲۰، مقدار ۹۷ هزار ریال سرمایه برای مخارج اولیه بیمارستان بوشهر جمعآوری شده بود در همان زمان پرداخت یک شاهی عوارض برای هر بسته از طرف، بازرگانان به طور داوطلبانه ادامه پیدا کرد و انتظار میرفت که مبلغ دریافتی به ۵۰۰ ریال در ماه برسد با این بودجه پیشنهاد شد که بیمارستانی با دو اتاق کوچک برای بیماران اروپایی ۳۵ تخت برای مردان ایرانی یک سالن خوب برای عمل جراحی یک دواخانه مناسب و قسمتهایی برای پرستاران ساخته شود.
مقرر شد که ساخت با بودجههای در دسترس آغاز شود و در صورت وجود بودجه کافی طبقه دومی نیز به بیمارستان اضافه شود. چنانچه بودجه اجازه میداد. قصد بر آن شد که بخش زنان مجزا همراه با شرایط مؤکد جداسازی (پرده) ساخته شود. اضافه بر آن، دواخانه موجود و کارکنان آنه هسته اصلی بیمارستان جدید را تشکیل میدادند.
بودجه سالانه 3 هزار و ۴۰۰ ریال به دواخانه ادامه داشت تا کفاف بالا رفتن هزینهها را داشته باشد. در نهم سپتامبر ۱۹۲۰ حکومت هندوستان تصمیم گرفت که مبلغ ۱۵ هزار ریال برای خود بیمارستان و مبلغ ۱۵ هزار ریال دیگر را برای تهیه تجهیزات پزشکی اهدا کند و مبلغ سالانه یک هزار و ۵۰۰ ریال نیز برای نگهداری بیمارستان اختصاص دهد. مشروط بر این که مابقی بودجه ساخت بیمارستان به وسیله افراد محلی در زمان مقرر تأمین شود. همچنین انتظار میرفت که تسهیلاتی برای اسکان خدمتکاران ساخته شود.
در همان زمان بودجه سالانه 3 هزار و ۴۰۰ ریال برای دواخانه فعال جداگانه، ادامه یافت. این گونه سرمایهگذاریها بدون منفعت نبود زیرا حکومت هندوستان مشاهده کرد که بیمارستان وسیلهای برای نفوذ در بین مردم است در حالی که تخصیص بودجه سالیانه خود وسیلهای بود برای این که اطمینان حاصل شود که جراح نمایندگی بریتانیا مسئول و متصدی بیمارستان خواهد بود.
در سال ۱۹۳۰، سازمان شیر و خورشید ساختمان قدیمی کنسولگری ترکیه را خریداری کرد و آن را به بیمارستان مادر و کودک تبدیل کرد سازمان در بیرون از شهر بوشهر هم فعال بود.
جانشینی دکتر منیری به جای دکتر بهرامی به عنوان مأمور قرنطینه و بهداشت که در ۱۸ فوریه ۱۹۳۱، اتفاق افتاد هیچ گونه امیدی برای تغییر در عملکرد بیمارستان به وجود نیاورد تنها تغییر مثبت بالقوه این بود که همسر دکتر منیری دارای دیپلم مامایی از فرانسه بود. او برای مدتی با ۸۰ تومان در ماه متصدی بیمارستان مادر شاهدخت بود. او در آوریل ۱۹۳۱، کلاسی متشکل از ده دختر با درجه مدرسه ابتدایی را آغاز کرد تا آنها را در مامایی و درمان بیماریهای زنانه تربیت کند.
ولی در سال ۱۹۳۲، جنرال کلونجر (General Coulonger) فرانسوی مدیر کل خدمات پزشکی ایران در اوایل تابستان از بوشهر دیدن کرد و دواخانه را به او نشان دادند هنگام بازدید او از بیمارستان خیریه بیست تخت بیمارستان توسط بیمارانی که چندان رغبتی نداشتند پر شد و روزانه ۳ ریال به آنها دادند.
ولی بخش بیماران سرپایی بسیار شلوغ بود در روبه رو زایشگاه کوچکی با وضعیتی خوب وجود داشت، ولی بعد از یک سال پس از اینکه در دست شخصی کاملا ناشایست قرار گرفت، بسته شده بود.
در بوشهر مرگ و میر مادران و کودکان در بدو تولد به دلیل وجود این پزشکان که مراقبت از موارد پیچیده بیماری را انجام میدادند، نسبت به نقاط دیگر حکمرانی پایینتر بود در خارج از بوشهر قابلههای سنتی هنوز کارهای درمانی را انجام میدادند که نتیجه کار آنها اغلب وحشتناک بود. با این حال مرگ و میر کودکان زیر یک سال در بوشهر نسبت به جاهای دیگر ایران بالاتر بود؛ احتمالا به دلیل آب و هوا که در مواقعی از سال شیر بز و گاو در دسترس نبود.
انتهای خبر/