کد خبر : 3086 تاریخ ثبت : 1401/5/9 09:09:48
مصعب یحیایی

بیش از آن‌که خطاکار باشند مظلوم واقع شده اند

به گزارش سپاس؛ ۱. اوایل دهه نود بود. داشتم می‌رفتم سمت کنگان. ساعت دو شب. ماشینم تقریباً سر «پل مُند» خوابید و من هم ناچار «مُندم» همانجا! یک ساعت بعد، گشت «ناجا»ی سابق یا «فراجا»ی فعلی سر رسید. دو تا مامور بودند. حساس شده بودند که این وقت شب توی تاریکی مطلق چه می‌کنم. البته‌ حق داشتند. من هم بودم مشکوک می‌شدم. پرسیدند. جواب دادم. پیاده شدند کلی با ماشین ور رفتند. بیدار نشد. آخر سر با هزار زحمت ماشین را بکسل کردند و کشان کشان بردند تا یک جای امن. روشنایی بود اقلکم. فردایش که ماشین درست شد زنگ زدم «197» و بابت این کار فراماموریتی تشکر کردم.

۲. همان سال‌ها یک‌هو شایعه شد که سمند «اطلاعات ناجا» توی شهر نوجوانی را زیر گرفته و فرار کرده. می‌گفتند بعضی دنبال‌شان کرده‌اند و سمند هم یک راست رفته توی ستاد فرماندهی انتظامی کنگان. می‌گفتند پسرک موتور سنگین داشته و مامورها می‌خواستند توقیفش کنند. نایستاده. این‌ها هم با ماشین زده‌اند بهش و طرف خورده زمین و از دنیا رفته. خبر به سرعت نور پخش شد. یک عده آدم زودجوش هم راه افتادند سمت ستاد انتظامی و فحش دادند و آتش زدند و سنگ پرت کردند و چه‌ها که نکردند. ناجا هم صبوری کرد و هیچ نگفت تا غائله بخوابد.
یک مدت بعد سمند و راکب نوجوانش که از قضا گواهینامه هم نداشت توی شهرستان جم توسط همان «اطلاعات ناجا» شناسایی و دستگیر شد!

۳. یک مدت پیش خودروی «راهور» سپر به سپر ماشینم می‌آمد. سر یک مانع دیده بود یکی از چراغ‌های ترمز ماشینم روشن نمی‌شود. فی‌الفور پیامک آمد که «مالک محترم خودروی بنز s200؛ N تومن جریمه رفته توی پاچه‌ات!». فردایش زنگ زدم به «197». دفاع کردند که قانون اعمال شده! گفتم اخوی یک سوال. گفت بفرما. گفتم: هدف‌تان از جریمه جبران کسری بودجه دولت است یا نگران سلامتی‌ام بودید؟! گفت دُیُّمی!

گفتم: «خدا امواتت را بیامرزد. ماشین همکارتان دقیقاً پشت سر من بود. اصلاً طبق قانون باید ماشینم را متوقف می‌کردند. من همیشه توی ماشینم تعدادی لامپ اضافی دارم برای همین مواقع. کَلَمحِ البَصَر درستش می‌کردم آغاجان! اگر نگران سلامتی‌ من و ما هستید باید نگه‌م می‌داشتید و می‌گفتید نگران سلامتی‌ام هستید. آن‌وقت جریمه کردن‌تان «اصلنم درد نداشت»!

گفت پشت خط بمان. خط بچه‌های راهور را گرفت. گوشی را گذاشت روی بلندگو. آن‌ها یکی می‌گفتند، این رفیق‌مان ده تا! قانع‌شان کرد که رفتارشان قانونی بوده ولی الزاماً درست نه! از پیگیری‌اش خوشم آمد ولی نفهمیدم برای تشکر از «197» باید به کجا زنگ بزنم!

این‌ها را گفتم که یادمان نرود ما هم مقصریم. همه‌مان از این دست مشاهدات داریم ولی یک بار زبان تقدیر باز نکرده‌ایم ولی کافی‌ست خبری بی‌منبع یا کلیپی ناقص از یک اتفاق ببینیم.آن وقت زبان‌مان باز می‌شود. و هیچ حق نیست که برای عقب نماندن از قافله‌ی حاشیه‌سازی یک خطای گشت ارشاد را بزرگ کنیم و صدها و هزارها کار درست را ندید بگیریم. حقیقت این است که «گشت ارشاد» و کلی‌تر از آن «فراجا» بیش از آن‌که خطاکار باشد مظلوم واقع شده است. یک مشت مگس معرکه مثل علی‌نژاد بست نشسته‌اند که طرف یک جایی خوابش ببرد و خوشحال دست بمالند به هم که «به‌به‌به؛ بده بزنیم!».

قصه این است. حضرات چندبار از فراجا بخاطر تامین امنیت و زحمت‌شان تشکر کرده‌اند که حالا بخاطر یک خطا این‌طور دست به قلم شده‌اند؟! این وجیزه ابداً حمایت از اشتباهات ناجا نیست بل‌که نقد آدم‌هایی از جنس زائری و کدیور و سلبریتی‌هاست که نشو و نمای‌شان را در گرو همرنگ شدن با جماعت مجازی می‌دانند و تنها میزانی که دارند لایک و فالوور و نظرسنجی‌های اینستایی‌ست. و قضاوت‌های سطحی همین جماعت به علاوه رسانه‌ی ضعیف ما، وضعیت «فراجای فعلی» را شبیه به «کمیته انقلاب» دهه شصت کرده است! کمیته‌ای که از دوست و دشمن فحش می‌خورد، لکن اگر در شهر نبود، شهرآشوبیِ مجاهدین خلق تمامی نداشت و معلوم نیست که بعد از آن، «التقاط‌شان» چه‌ها می‌کرد با «اعتقادمان»!

شکی نیست که فراجا و کارکنانش هم مثل همه‌ی نهادها و آدم‌ها ضعف دارند. لکن آن‌چه محل بحث است این است که یک اشتباه نبایستی زمینه‌ی عقده‌گشایی آدم‌های مغرض شود. یک مادر جلوی ون ارشاد داد می‌زند که دخترش مریض است. ما هم خوشحال نشدیم. گشت باید بهتر عمل کند. ولی کدام عقل سلیمی یک خطا را تعمیم می‌دهد به کل بدنه؟! سیاسی‌ها ضرب‌المثلی دارند با این عنوان که «نباید بخاطر یک دستمال قیصریه را به آتش کشید». حرف ناحقی‌ست؟! من محجبه‌ام ولی مخالف گشت ارشادم چه صیغه‌ای‌ست دیگر؟! بدبختی این‌جاست که زن‌ها جمع شده‌اند پشت هشتگی که از اساس مردی مثل جلایی‌پور طراحی‌اش کرده‌اند! و جا دارد جمله طلایی استاد رحیم‌پور را یادآوری کنم که «هرچند بعضی حرف‌ها به نام حقوق زنان مطرح می‌شود ولی در اصل اضافه حقوق مردان است!»

معتقدم نهادهایی مثل فراجا بیش از ان که نیاز به تغییر در ساختار ماموریتی داشته باشند، نیازمند رسانه‌های قوی و البته تا حد امکان مردمی‌اند. چه آنکه اگر خوبی‌ و تلاش‌ها به اندازه کافی دیده و ستوده شوند خود به خود ضریب اشتباهات پایین خواهد آمد.
این که زحمات انتظامی تا این حد نادیده گرفته می‌شود طبیعی نیست. همین.

انتهای پیام/

اخبار مرتبط
کلمات کلیدی
ثبت دیدگاه

آخرین اخبار

ادامه خبرها »